قبیله یعنی یک نفر
روزي مرد جواني وسط شهري ايستاده بود و ادعا مي كرد كه زيباترين قلب را در تمام آن منطقه دارد. جمعيت زيادي جمع شدند. قلب او كاملا سالم بود و هيچ خدشه اي بر آن وارد نشده بود و همه تصديق كردند كه قلب او به راستي زيباترين قلبي است كه تا كنون ديده اند. مرد جوان با كمال افتخار با صدايي بلند به تعريف قلب خود پرداخت. ناگهان پير مردي جلوي جمعيت آمد و گفت كه قلب تو به زيبايي قلب من نيست. مرد جوان و ديگران با تعجب به قلب پير مرد نگاه كردند. قلب او با قدرت تمام مي تپيد اما پر از زخم بود. قسمتهايي از قلب او برداشته شده و تكه هايي جايگزين آن شده بود و آنها به راستي جاهاي خالي را به خوبي پر نكرده بودند براي همين گوشه هايي دندانه دندانه در آن ديده مي شد. در بعضي نقاط شيارهاي عميقي وجود داشت كه هيچ تكه اي آن را پر نكرده بود.مردم كه به قلب پير مرد خيره شده بودند با خود مي گفتند كه چطور او ادعا مي كند كه زيباترين قلب را دارد!!!
نظرات شما عزیزان:
|
AboutArchivesتير 1395خرداد 1395 آذر 1394 مهر 1394 شهريور 1394 مرداد 1394 خرداد 1394 دی 1393 خرداد 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 آبان 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 ارديبهشت 1392 اسفند 1391 شهريور 1391 تير 1391 ارديبهشت 1391 مهر 1390 شهريور 1390 تير 1390 خرداد 1390 AuthorsДʁɛƭɛLinks
لـــــــــــــــحظات تــــنهایـــی من
LinkDump
کیت اگزوز ریموت دار برقی |